مقدمه ای بر نحوه ارزشگذاری شرکتها و داراییها
همه ما دوست داریم یا در مواقعی حتی مجبور هستیم ارزش داراییهای خود را بدانیم.ارزش گذاری یا تعیین ارزش دارایی ها فرایندی است که طبق آن ارزش مالی یک دارایی اعم از شرکت یا کسب و کار، املاک و مستغلات، ماشینآلات و تجهیزات، سهام و اوراق مشارکت محاسبه میشود. اصولا ارزش گذاری زمانی انجام میشود که قرار است یک شرکت یا یک دارایی خرید و فروش، بیمه یا مصادره شود. در این مطلب با نحوه ارزش گذاری شرکت ها و دارایی ها آشنا میشویم.
دارایی ها را میتوان به دارایی های مشهود و نامشهود تقسیم بندی کرد. همچنین ارزش گذاری میتواند هم بر دارایی ها و هم بدهی هایی مثل اوراق مشارکت که یک شرکت صادر میکند انجام شود.
ارزش دارایی های مشهود
منظور از دارایی های مشهود دارایی های فیزیکی است که توسط یک سازمان یا شرکت خریداری شده تا کالاها یا محصولات خود را تولید کند یا خدمات مدنظر را ارائه نماید. دارایی های مشهود را میتوان هم به دارایی های ثابت، مثل سازه، زمین و ماشین آلات، و هم به دارایی های ارزی، مثل وجه نقد تقسیم بندی کرد.
نمونههای دیگری از داراییهای یک شرکت عبارتند از وسایط نقلیه، تجهیزات رایانهای و فناوری اطلاعات، سرمایه گذاریها، مبالغ پرداختی، سهام موجود و غیره.
برای اینکه بتوان دارایی های مشهود خالص یک شرکت را محاسبه کرد:
- آن شرکت باید به ترازنامه خود مراجعه نموده و دارایی های مشهود و نامشهود را شناسایی کند.
- از دارایی کل، ارزش کل دارایی های نامشهود را کسر کند.
- از آنچه باقی مانده، ارزش کل بدهی ها را کم کند. مقدار به دست آمده دارایی مشهود خالص یا ارزش خالص دارایی های مشهود میباشد.
هنگام ارزش گذاری دارایی های مشهود، بهتر است این موارد را در نظر بگیرید:
- اموال یا سایر دارایی های ثابت که ارزش آنها تغییر کرده است
- دارایی مستهلک شده که باید با ارزش کمتری فروخته شود
- مطالبات مشکوک الوصول یا لاوصول
ارزش دارایی های نامشهود
دارایی های نامشهود دارایی هایی هستند که شکل فیزیکی ندارند اما باز هم برای شرکت سود به همراه میآورند. این نوع داراییها شامل حق و امتیازات انحصاری، ثبت اختراع، لوگوها، علائم تجاری و نام تجاری هستند.
برای نمونه، یک شرکت چندملیتی را در نظر بگیرید که با دارایی هایی به ارزش 5000 میلیارد تومان ورشکسته شده و چیزی از دارایی های مشهود آن باقی نمانده است. این شرکت باز هم میتواند به خاطر دارایی های نامشهود مثل نام برند و امتیازات انحصاری خود ارزش داشته باشد چرا که سرمایه گذاران و شرکتهای زیادی هستند که حاضرند دارایی های نامشهود این شرکت را مال خود کنند.
دارایی های نامشهود اغلب به کسب و کارها مزیت رقابتی میدهند. با این حال، از آنجایی که این داراییها هیچ ویژگی فیزیکی ندارند، تعیین ارزش آنها میتواند دشوار باشد. یک روش متداول برای ارزش گذاری دارایی های نامشهود استفاده از یکی از موارد زیر است:
- رویکرد بازار: در این روش بر اساس شواهد بازار مبنی بر آنچه اشخاص ثالث برای دارایی های نامشهود قابل مقایسه پرداخت کردهاند میتوان ارزش داراییهای نامشهود را به دست آورد (در عمل، اعمال این روش ممکن است بسیار دشوار باشد).
- رویکرد درآمد: در این رویکرد فرض میشود که ارزش یک دارایی، ارزش فعلی درآمدهای حاصل از آن در آینده است.
- رویکرد بهای تمام شده: در این روش بر اساس برآورد هزینه های ساخت یا حصول یک دارایی نامشهود جدید که کم و بیش کاربرد همان دارایی موجود را دارد ارزش دارایی مشخص میشود.
در این روشها مواردی مانند معاملات قابل مقایسه، درآمدهای مازاد، رهایی از حق انحصار، هزینههای جایگزین یا بازتولید و تحلیل شبیهسازی مدنظر قرار میگیرند. به طور کلی، میتوانی ارزش سرقفلی را بر اساس محاسبه ارزش باقیمانده، با کم کردن ارزش خالص داراییها از ارزش حقوق صاحبان سهام، تعیین کرد.
برخلاف داراییهای مشهود که در طول زمان مستهلک میشوند، داراییهای نامشهود (و به ویژه مالکیت معنوی) اغلب با گذشت زمان ارزش بیشتری مییابند. با این حال، استانداردهای حسابداری اجازه نمیدهد که این افزایش در ارزش در ترازنامه قید شود.
ارزش گذاری شرکت ها یا کسب و کارها
ارزش گذاری شرکت ها یا کسب و کارها فرایندی است که در آن ارزش اقتصادی یک واحد کاری یا شرکت تعین میشود. از ارزش گذاری کسب و کار میتوان برای تعیین ارزش منصفانه یک شرکت به دلایل مختلفی از جمله ارزش فروش، ایجاد مالکیت مشارکتی، امور مالیاتی و غیره استفاده کرد. معمولا صاحبان کسب و کارها و شرکتها برای تخمین عینی ارزش کسب و کار خود به ارزیابان حرفه ای مراجعه میکنند.
مبانی ارزش گذاری کسب و کارها
مقوله ارزش گذاری مشاغل اغلب در امور مالی شرکتها مورد بحث قرار میگیرد. معمولا ارزش گذاری شرکت ها و کسب و کارها زمانی اهمیت پیدا میکند که یک شرکت بخواهد بخشی یا تمام شرکت خود را بفروشد یا شرکت دیگری را بخرد یا با آن ادغام شود. برای ارزش گذاری یک شرکت ارزش فعلی آن با استفاده از معیارهای عینی تعیین و تمامی جنبههای آن شرکت سنجیده میشود.
در تعیین ارزش یک کسب و کار عواملی مثل تحلیل مدیریت شرکت، ساختار سرمایه، چشم انداز سودآوری آتی یا ارزش بازار داراییهای آن شرکت لحاظ میشوند. ابزار ارزش گذاری ممکن است در بین ارزیابان، کسب و کارها و صنایع مختلف متفاوت باشد. به طور معمول ارزش گذاری شرکت ها شامل بازبینی صورت های مالی، الگوهای جریان نقدی تنزیل شده و مقایسه با کسب و کارهای مشابه میباشد.
نسبت قیمت به درآمد یا P/B چیست؟
نسب قیمت به درآمد یا P/B عبارت است از ارزش یک کسب و کار تقسیم بر سود آن بعد از کسر مالیات. برای مثال، شرکتی که هر سهم آن 40 تومان باشد و سود حاصل از هر سهم بعد از مالیات 8 تومان شود، نسبت P/B آن برابر با 5 میشود.
برای ارزش گذاری یک کسب و کار میتوانید از این معادله استفاده کنید:
ارزش کسب و کار = سود خالص (سود بعد از کسر مالیات) x نسبت P/B
بعد از اینکه نسبت P/B را به دست آوردید آن را در آخرین میزان سود شرکت بعد از کسر مالیات ضرب میکنید تا ارزش شرکت مشخص شود. برای مثال، اگر نسبت P/B یک شرکت عدد 6 باشد و سود شرکت بعد از مالیات معادل 100.000.000 تومان شود، ارزش این شرکت 600.000.000 تومان میباشد.
شیوه های مختلف ارزش گذاری شرکت ها
راههای مختلفی برای تعیین ارزش یک شرکت وجود دارد. در ادامه با برخی از این روشها آشنا میشوید.
ارزش بازار (Market Capitalization)
ارزش بازار یا Market Capitalization (به اختصار: Market Cap) سادهترین شیوه برای ارزش گذاری شرکت ها محسوب میشود. در این روش قیمت سهام شرکت در تعداد کل سهام شرکت ضرب میشود. برای مثال، در سال 2018 سهام شرکت مایکروسافت به قیمت 86.35 دلار معامله میشد و تعداد کل سهام آن 7.715 میلیارد بود. بنابراین ارزش شرکت مایکروسافت در سال 2018 برابر میشد با: 86.35×7.715m = 666.19 میلیارد دلار.
شیوه درآمد زمان
در روش درآمد زمان، جریان درآمدهای حاصله در یک بازه زمانی مشخص ضربدر مقداری میشود که بنابر نوع صنعت و محیط اقتصادی ممکن است متفاوت باشد. به عنوان مثال، ارزش یک شرکت فناوری ممکن است 3 برابر درآمد شود، در حالی که یک شرکت خدماتی 0.5 برابر شود.
ضریب سود
در مقایسه با شیوه درآمد زمان، ضریب سود میتواند تصویر دقیقتری از ارزش واقعی یک شرکت ارائه نماید چرا که در قیاس با درآمد فروش، سود یک شرکت شاخص موثرتری برای موفقیت مالی محسوب میشود. ضریب سود، سودهای آینده را در برابر جریان نقدی که میتواند با نرخ بهره فعلی در مدت زمان مشابه سرمایهگذاری شود تعدیل می کند. به عبارت دیگر، نسبت فعلی P/E را با توجه به نرخ بهره فعلی تنظیم میکند.
شیوه جریان نقدی تنزیل شده
شیوه جریان نقدی تنزیل شده یا روش DCF شبیه ضریب سود است. این روش بر اساس پیش بینی جریانات نقدی آینده است که برای بدست آوردن ارزش بازار فعلی شرکت تنظیم میشود. تفاوت اصلی بین روش جریان نقدی تنزیل شده و روش ضریب سود این است که برای محاسبه ارزش فعلی، تورم مدنظر قرار میگیرد.
ارزش دفتری
این روش همان ارزش سهام سهامداران است که در ترازنامه شرکت نمود مییابد. ارزش دفتری یک کسب و کار از کم کردن کل بدهیها از کل داراییهای شرکت به دست میآید.
ارزش تصفیه
ارزش تصفیه عبارت است از خالص نقدینگی که یک شرکت در صورت نقد شدن داراییهای خود و پرداخت بدهیها دریافت خواهد کرد. معمولا از این روش برای ارزش گذاری شرکت های ورشکسته استفاده میشود.
روشهای بسیار دیگری مثل ارزش جایگزین، ارزش انحلال، ارزش گذاری مبتنی بر دارایی، شیوه سهام پایه، شیوه بهای استاندارد و غیره وجود دارند که از آنها میتوان برای تعیین ارزش یک کسب و کار و داراییهای آن استفاده کرد.
ارزش گذاری دارایی ها چه اهمیتی دارد؟
ارزش گذاری دارایی ها یکی از مهمترین چیزهایی است که هر شرکت یا سازمانی باید انجام دهد. دلایل زیادی برای اهمیت ارزش گذاری داراییها میتوان ذکر کرد. از جمله: قیمت واقعی ارزش گذاری داراییها کمک میکند تا قیمت واقعی یک دارایی قابل محاسبه باشد، به خصوص زمانی که قرار است این دارایی خریداری شود یا به فروش برسد. تعیین قیمت واقعی یک دارایی هم به نفع خریدار است و هم به نفع فروشنده، چرا که خریدار به اشتباه بیشتر از ارزش واقعی دارایی هزینه نمیکند و فروشنده نیز زیر قیمت واقعی دارایی خود را حراج نمیکند.
ادغام شرکتها
در صورت ادغام دو شرکت یا تصاحب یک شرکت، ارزش گذاری دارایی ها مهم است زیرا به هر دو طرف کمک میکند ارزش واقعی کسب و کار را تعیین کنند.
درخواست وام
هنگامی که شرکتی برای دریافت وام اقدام میکند، بانک یا موسسه مالی ممکن است برای محافظت در برابر عدم پرداخت بدهی احتمالی وثیقه بخواهد. در اینجا لازم است که وامدهنده ارزش داراییهایی را که به عنوان وثیقه قرار داده شده تعیین کند تا ببیند مقدار وام درخواستی را پوشش میدهد یا خیر.
ارزش گذاری سهام شرکت های بورسی
سرمایه گذاران و معامله گرانی که در بازار بورس فعالیت میکنند باید از مهارت ارزش گذاری سهام بهره ببرند. اساساً، ارزش گذاری سهام روشی است که طبق آن ارزش ذاتی (یا ارزش نظری) یک سهم مشخص میشود. اهمیت ارزش گذاری سهام از این واقعیت نشات میگیرد که ارزش ذاتی یک سهم در قیمت فعلی آن نمود پیدا نمیکند. سهامداران و سرمایه گذاران با اطلاع از ارزش ذاتی یک سهم میتوانند تشخیص دهند که آیا یک سهم ارزش خرید یا فروش در قیمت فعلی را دارد یا نه.
نحوه ارزش گذاری سهام
تعیین ارزش سهام فرایندی بسیار پیچیده است و میتوان آن را ترکیبی از هنر و علم دانست. بعضا ممکن است سهامداران، سرمایه گذاران و فعالان بورس و بازار سرمایه از حجم زیاد دادهها و اطلاعاتی که پیرامون ارزش سهام یک شرکت در دسترس هستند گیج و سردرگم شوند. ضمن اینکه، گاهی شایعاتی نیز صرفا برای بازارگرمی یا از سوی افراد ناآگاه پخش میشود.
بنابراین، سهامداران و سرمایه گذاران باید بتوانند اطلاعات درست و موردنیاز را از اطلاعات نامربوط و غیرضروری جدا کنند. همچنین باید با شیوههای اصلی ارزش گذاری سهام آشنا باشند و بدانند کجا باید از این شیوهها استفاده کنند.
انواع ارزش گذاری سهام
به طور کلی، شیوههای ارزش گذاری سهام به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: مطلق و نسبی.
شیوه ارزش گذاری مطلق سهام بر مبنای اطلاعات بنیادی شرکتها استوار است. اساسا این روش با تحلیل دادههای مالی مختلف سروکار دارد؛ دادههایی که از صورتهای مالی شرکتها اخذ یا در آنها یافت میشوند. بسیاری از تکنیکهای ارزش گذاری مطلق سهام در درجه اول جریانهای نقدی، سود سهام و نرخ رشد شرکت را مورد بررسی قرار میدهند. ارزش گذاری مطلق سهام شامل شیوههای شاخصتری مثل مدل تخفیف سود سهام (DDM) و مدل جریان نقدی تنزیل شده (DCF) میشود.
شیوه ارزش گذاری نسبی سهام به مقایسه سرمایه گذاری در شرکتهای مشابه میپردازد. روش ارزش گذاری نسبی سهام با محاسبه نسبت های مالی کلیدی شرکتهای مشابه و استنتاج نسبت یکسان برای شرکت هدف سروکار دارد. بهترین مثال برای ارزش گذاری نسبی سهام، تجزیه و تحلیل مقایسه ای شرکتهای مشابه است.
آشنایی با شیوه های متداول ارزش گذاری سهام
در ادامه، به طور خلاصه، رایجترین شیوههای ارزشگذاری سهام را مرور میکنیم:
مدل تنزیل سود سهام (DDM)
مدل تنزیل سود سهام یا DDM یکی از تکنیکهای پایهای ارزش گذاری مطلق سهام محسوب میشود. DDM بر این فرض استوار است که سود سهام شرکت جریان نقدینگی آن شرکت را به سهامداران نشان میدهد. اساساً، این مدل بیانگر این است که ارزش ذاتی قیمت سهام یک شرکت برابر با ارزش فعلی سود سهام آتی آن شرکت است. توجه داشته باشید که مدل تنزیل سود سهام تنها در صورتی قابل استفاده است که یک شرکت به طور منظم سود تقسیم کند و توزیع آن ثابت باشد.
مدل جریان نقدی تنزیل شده (DCF)
مدل جریان نقدی تنزیل شده یا DCF یکی دیگر از روشهای محبوب ارزش گذاری مطلق سهام است. طبق رویکرد DCF، ارزش ذاتی یک سهم با تنزیل جریانات آزاد نقدینگی یک شرکت به ارزش فعلی آن محاسبه میشود. مزیت اصلی مدل DCF این است که به هیچ گونه مفروضاتی در خصوص تقسیم سود نیاز ندارد. بنابراین، برای شرکتهایی با تقسیم سود نامعلوم یا غیرقابل پیش بینی مناسب است. با این حال، مدل DCF از نظر فنی پیچیده است.
تحلیل مقایسهای شرکتها
تجزیه و تحلیل مقایسه ای نمونهای از ارزشگذاری نسبی سهام است. در این روش به جای تعیین ارزش ذاتی سهام با استفاده از اطلاعات بنیادی شرکت، قیمت نظری یک سهم را با استفاده از قیمت چندگانه شرکت های مشابه بدست میآورند.
متداولترین ضریبهایی که در این روش مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از نسبت قیمت به درآمد (P/E)، نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B) و EV/EBITD. از نظر فنی، روش تحلیل مقایسه ای شرکتها یکی از سادهترین روشهای موجود است. با این حال، چالش برانگیزترین بخش، تعیین و تشخیص شرکتهایی است که واقعاً قابل مقایسه هستند.
دیدگاه خود را بنویسید